پدرام جونمپدرام جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
هم پیمانی من و باباهم پیمانی من و بابا، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

پدرام فینگیل

آموزش شنا🏊

1396/5/28 23:24
577 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عزیزم
این روزها؛روزهای گرم تابستون و داریم میگذرونیم.تو هم که حسابی شیطونی میکنی و بعضی روزا واقعا کم میارم از اذیت کردن هات.تصمیم گرفتیم بزاریمت بری کلاس شنا تا هم وابستگیت به من یه مقدار کمتر بشه هم با بچه های دیگه دوست بشی و یکم رفتارت تغییر کنه.خلاصه رفتیم پرسیدیم و گفتن از یکشنبه بیاید اگه داخل آب رفت و نترسید اسمش و مینویسیم
شب قبلش دل تو دلم نبود.اصلا شب نخوابیدم نگران بودم چی میشه و چی کار میکنی. بهمون گفته بودن خودت باید تنهایی بری داخل.منم میدونستم تنهایی نمیری و کلی دلواپس بودم
خلاصه روز یکشنبه از راه رسید و رفتیم دیدم امروز و مخصوص خانواده ها گذاشتن تا بیان داخل و ببینن بچه هاشون تا چه اندازه شنا یاد گرفتن.منم خیلی خوشحال شدم که اینجوری باز تو بهتر با محیط آشنا میشی.
خلاصه اولش داخل آب نمیرفتی و ترسیده بودی.باباتم همش حرص میخورد و میگفت تو کلا نمیری تو آب
بعد یهو مربی شناتون اومد پیشمون و گفت ببرش اون سمت استخر که عمق آب کمتره.منم سریع بردمت اون سمت تا دیدی پات به زمین میرسه دیگه خودت رفتی تو آب.وای چقدر ذوق کرده بودی.زود رفتم از این تخته شنا ها هم واست آوردم و راحت دستت گرفتی و شنا میکردی


اینم عکس روز اولی که وارد استخر شدی.بعد سه شنبه دوباره رفتیم و اسمت و نوشتیم واسه آموزش شنا




اولش نمیرفتی داخل.بابا هم دمپایی پوشید و باهات اومد داخل و گذاشتت داخل آب.دیگه صدات در نیومد و حسابی بازی کرده بودی.منم بیرون استخر میشستم منتظرتت .مربیت حوله تو ازم گرفت و پیچونده بودت لای حوله.مثل موش آب کشیده
اومدی بیرون و مربی گفت برو دوش بگیر
تو هم که از سرما داشتی میلرزیدی.زدی زیر گریه که نه دوش نمیگیرم
منم گفتم اشکالی نداره میبرمش خونه.خلاصه زودتر از بچه های دیگه تو رو مربی میاورد بیرون تا زود لباس بپوشونم
جلسه بعدی هم که رفتیم بازم تو نمیرفتی و بابات خیلی حرص خورد.اخرش یکی از پرسنل اونجا دستت تو گرفت و بردت زیر دوش و بردت داخل.باباتم از در اون سمتی اومد تو و نگاهت کرد و دیدم که امن و امانی و خیالمون راحت شد.بعد مربیت گفت بازو بند واست بخرم.منم خریدم و دادم بهش.وقتی آوردت بیرون دیدم از خوشحالی نمیدونی چیکار کنیمیگفتی مامان ببین جاییزه گرفتم
بعدم قشنگ رفتی زیر دوش و دوشت و گرفتی و لباسات و پوشوندم و سیب زمینی سرخ کرده هم واست خریدم کلی بهت چسبید
منتظرم ببینم روزهای دیگه چیکارمیکنی.اصلا نمیدونم شنا یاد بگیری یا نه🤔
چون از همه بچه ها کوچیکتری.همه 6 سال به بالان
خلاصه اینم از جریانت استخرت








چند روزه خیلی علاقه به درست کردن کاردستی پیدا کردی.اینم چند تا از کاردستی هات.دیروز با بادبادکت کلی بازی کردی و خوشحال بودی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فروشگاه دایانا
29 مرداد 96 9:32
1.814928
14 مهر 96 9:30
1/951451----با سلام دوست عزيز به وبسايت يکتا فايل دعوت شديد براي دانلود فايل رايگان دانلود هر فايلي که دنبالش هستي وبسايت يکتا فايل www.yektafile.ir منتظرت در يکتا فايل هستم پک ويژه ماه محرم به علت فرا رسيدن ماه محرم يکتا فايل يک مجموعه را براي دوستان رايگان آماده کرده است ----4/270985