یازده ماهگی پدرام جووووووونی!!!!!!
عزیزم اولین مجلس عروسی که رفتی
عقد کنون پسرعمه مامان
تاریخ 19دی ماه
اینم پسر خاله وعروس خاله عزیز
پدرام جون که تاریخ دوم بهمن ماه
اومدن دیدنمون وکلی خوشحالمون
کردن
ادامه مطلب یادتون نره!!!!
اینجا هم موش شدی
اینم ملیکا و ملینا جونی دخترای
خوشگل خاله مریم
این هم بازی فکری پدرام که بابا درستشون کرده
عزیز دلم چند وقته نتونستم از شیرین کاری هات
بنویسم حسابی شیطون و بلا شدی
وقتی دستتو میگیریم به راحتی راه میری
و کلی ذوق میکنی صدای خنده هات
همه جا رو پر میکنه نفسم
وقتی کمی دور تر از خودمون رهات
میکنیم چند قدم خودت برمیداری
وقتی میگیم کو ساعت سریع با دستت نشونش میدی
هر چیزی رو ازت میپرسیم به سمتش نگاه میکنی
هر روز کنترل لوستر و برمیداری و رنگ هاشو عوض میکنی
به هرچیزی هم که میگیم دست نزن با کلی شیطنت
خودتو بهش میرسونی و دست میزنی بهش
از تخت به راحتی پایین میای و بالا هم میری
عاشق عروسک دیجی هستی همش باهاش
میرقصی
عزیز دلم موهات بلند شده بود بابا واست کوتاهش کرد
ازت که میپرسیم موهات کو همش دست به سرت
میکشی و میفهمی کوتاه شدن،بهت میگیم
موهات و کی زده میگی بابا،میگیم کجا زده
حمام و نشون میدی
هفته پیش هم خواب بودیم با صدای بلندی
من و بابا از خواب پریدیم دیدیم توی خواب
رفتی تا سر تخت و صورت تو زدی به لبه تخت
نفسم الان دو هفته است روی گونت کبود
شده وقتی میبینمت خیلی ناراحت میشم
دو هفته ای هم هست داره دندون بالایت
در میاد خیلی درد داری و بی قراری کلی لاغر
شدی هنوز کامل در نیومده از دیشب هم تب
کردی همش استامینافون میدم،ژل دندون
میزنم کمتر درد بکشی فدات بشم عزیزم