پدرام جونمپدرام جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
هم پیمانی من و باباهم پیمانی من و بابا، تا این لحظه: 20 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

پدرام فینگیل

عید فطر 96

سلام به پسر شیطون و بلا خودم عزیزم این هفته مسافرت بودیم.رفتیم دهات اونجا انقدر بازی کردی که نگو یعنی هر کاری و که نکرده بودی و اونجا انجام میدادی یا پیش گاو بودی. یا مشغول آب بازی تو رودخونه یا درحال گل بازی و گل پرت کردن که اعصابم و خورد میکردی و اصلا حرف گوش نمیدادی تو خونه هم همش با پسرا درگیر بودی.بیچاره امید و کلی اذیت کردیش و زدیش🤕🤕🤕🤕 یعنی یه دقیقه آرامش نداری. خلاصه بهت حسابی خوش گذشت امروز صبح با مامان جون اینا اومدیم تهران تا رسیدی اسکوتر تو برداشتی و کلی ذوق کردی بعدشم جاییزه های دیگه تو مامان جون بهت داد ️ کلی خوشحال شدی اینم چند تا از عکسای مسافرتت دوشیدن گاو و ه...
9 تير 1396

عید فطر 96،مسافرت 🚎🚙🚗

سلام به پسر شیطون و بلا خودم عزیزم این هفته مسافرت بودیم.رفتیم دهات اونجا انقدر بازی کردی که نگو یعنی هر کاری و که نکرده بودی و اونجا انجام میدادی یا پیش گاو بودی. یا مشغول آب بازی تو رودخونه یا درحال گل بازی و گل پرت کردن که اعصابم و خورد میکردی و اصلا حرف گوش نمیدادی تو خونه هم همش با پسرا درگیر بودی.بیچاره امید و کلی اذیت کردیش و زدیش🤕🤕🤕🤕 یعنی یه دقیقه آرامش نداری. خلاصه بهت حسابی خوش گذشت امروز صبح با مامان جون اینا اومدیم تهران تا رسیدی اسکوتر تو برداشتی و کلی ذوق کردی بعدشم جاییزه های دیگه تو مامان جون بهت داد ️ کلی خوشحال شدی اینم چند تا از عکسای مسافرتت در حا...
9 تير 1396

خرداد و تیر ماه 96.این روزها😎

سلام به پسر گلم این روزها ماه رمضونه و خیلی روزا سخت میگذره.حسابی هوا گرمه و ساعت افطار هم دیر وقت خلاصه همش خونه ایم و نمیشه بریم جایی هم بخاطر گرمی هوا هم بخاطر روزه بودن باباجون چند روز پیش زنگ زد و گفت میخوان واسه عید فطر بیان دهات.تو هم حسابی خوشحالی و داری لحظه شماری میکنی تا بریم اونجا و با گاو و گوسفند ها بازی کنی این چند روز بگذره و بریم بعد عکسای جدید تو میزارم.از اونجا هم با مامان جون اینا میریم تهران تا چند وقت بمونیم حسابی دلمون تنگ شده.تو هم هر روز یادشون میکنی و میگی بریم پیش مامان جون اینا. ️ الانم کنارم دراز کشیدی و مشغول کارتون دیدنی و هی هم من و خالی خالی میکنی از بس با خال صورتم ور رفتی که صورت همش درد میک...
31 خرداد 1396

فروردین تا خرداد 96😉

  عید دیدنی خونه مامانی با عمه رویا اینجا رفته بودی آرایشگاه و حسابی خوش تیپ کرده بودی ️ ️ از حموم اومده بودی گفتم یه عکسی بندازم از شیرینم یه روزم بردمت دکتر واسه چکاب کامل با بابا دوتایی رفتید آزمایش دادید اولش حسابی گریه کردی و حاظر نبودی سویشرت تو در بیاری.بعد وقتی دیدی اقای دکتر از بابا هم آزمایش میخواد بگیره کلی خندیدی اماده رفتن به عید دیدنی خونه پسرخاله بابا میخواستیم بریم با دستات داری قلب میفرستی عاشق خمیربازی هستی .چند روز پیش این حلزون قشنگ و خودت تنهایی درست کردی.عالیه پسرم اینجام پارک رفتیم و هی ژست میگرفتی واسه ...
23 خرداد 1396

1395خاطرات نفسم

اینجا رفتیم پارک جای خونه مون.خیلی دوست داری بری پارک اینم عکست با دوچرخه بابایی هستش که بابا داده درستش کردن تا یادگاری نگه دارش.روحش شاد اینجا هم رفتیم طرقبه.البته اون شب زلزله شده بود و همه مردم تا صبح تو خیابون بودن.اینم یکی از روزهای به یاد موندی بود اینم کاردستی پدرام جونی با مقوا بابا جون اومده با کلی خوراکی حسابی خوشحالی خوشتیپ مامان عاشق ژست گرفتن هاتم اینم که به زور خریدی.هر چی گفتم این به درد نمیخوره و برای کوچولوهاس.گفتی نه اخرش دایی و مجبور کردی تا بخرش تو راه هم هی میگفتی چه خوبه اصلا هم کوچیک نیست ...
23 خرداد 1396