پدرام جونمپدرام جونم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
هم پیمانی من و باباهم پیمانی من و بابا، تا این لحظه: 20 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

پدرام فینگیل

این روز ها

1394/8/13 20:51
855 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم حسابی شیرین زبون شدیزبان

 

کلی کلمات جدید یاد گرفتی تلفظ بیشتر کلمات و

 

دیگه درستگیجمیکنی. تیکه کلامت  ای باباس  مرتب تکرارش میکنی

 

 

وقتی دستشویی داری سریع میگی جیش  یا یکی از 

 

 

اسباب بازی هاتو برمیداری و مثلا مگی تویتی جیش داره

 

 

بعد تا جلوی در دستشویی میاریش و میگی تویتی بشین اینجا....

 

 

.یه عروسک پسر داری که میرقصهدلغک

 

 

عاشقشی  هر جا میری با خودت میبریش بهش میگی اقا 

 

 

هر چه قدرسیع کردم یه اسم دیگه روش بزارم قبول

 

 

نکردی مثلا بهت گفتم به عروسکت بگو دی جی ولی تو گفتی نه اقاقه قهه

 

 

وقتی گرسنه ای میگی اقا غذا بخوره .

 

 

وقتی میخوای بری بیرون میگی اقا بره در درخنده

 

 

موقع خواب سریع شلمن تو روشن میکنی و میگی ستاره بیاد

 

 

بعد نگاهش میکنی و کلی ذوق میکنی و میخوابیخواب آلود

 

 

وقتی شیر میخوای هی میگی می  می

انقدر پشت سر هم تکرار میکنی که باید سریع

 

 

بهت شیر بدمتعجب

 

وقتی نخوای کاری و انجام بدی خودمون و

 

 

بکشیم تو اون کارو انجام نمیدی واقعا لج بازیعصبانی

 

دو هفته است مرتب نقاشی میکشی خیلی دوست داری 

 

 

نقاشی کشیدن و همش میگی

 

بوبوبوس یعنی اتوبوس  بکش.

 

اقا بکش . هواپیما بکش.خودتم تند تند خط خطی میکنی

 

 

و میگی اقا کشیدمآرام

راستی چند تا شعر هم یاد گرفتی و میخونی

 

 

یکیش عروسک قشنگ منه.یکیش اقا پلیسه.

یکیش بارون میاد.

 

 

تاب تاب عباسی  .مرتب با خودت میخونی و

 

 

تکرارش میکنی اتیش پاره مامانی دیگهمحبت

 

 

 

 

 

اینم عکس قلکته حسابی پول جمع کن شدی

به همه میگی پول بده اولک بندازمخندونک

 

 

بابا جون تا از راه میرسه سریع میگی

بابا دون پول بده اولک بندازم وقتی هم پولات تموم

 

 

میشه هی میگی

 

پول بده بده بده بده تا ندیم ول نمیکنی کهشاکی

 

 

یه بار هم همه پولهارو ریختی تو قلکت بازم

 

 

میخواستی منم کاغذ و بریدم دادم بهت گفتم بیا

 

پول بنداز سریع کاغذ

 

 

و انداختی اون ور و گفتی نه پول بدهقه قههقربون پسر باهوشم بشم

 

 

 

اینم یه مقدار از خاطراتت بود که یادم بودش

 

.چند روز دیگه برمیگردیم مشهد و متاسفانه

نمیتونم زود وبلاگت

 

 

و به روز بکنم امیدوارم خبرای خوشی و واست بیام و بنویسم.

پسندها (2)

نظرات (0)