پدرام جونمپدرام جونم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
هم پیمانی من و باباهم پیمانی من و بابا، تا این لحظه: 20 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

پدرام فینگیل

ماه مهر

یه روز خوب خونه خاله تکتم.کنار دوست جونی هات اینجام شمع روشن کردیم تا سرتون گرم بشه.ولی مگه شما اجازه میدادی کسی فوت کنه.همش شمع و خاموش میکردی تا کسی نتونه فوتش کنه این روزها وارد ماه مهر شدیم و هوا سرد شده حسابی همچنان مشغول بردنت به استخریم ولی دیگه هلاک شدیم.از کارو زندگی افتادیم ترم دومه استخرته الان ساعتش و انداختن سه و نیم تا پنج.حسابی بد موقع است و هوا سرد اصلا دیگه فاییده نداره رفتنت.اگه بشه دیگه نمیبرمت میزارم انشاله عید ادامه شو بری این روزها انقدر اذیتم میکنی که از دستت واقعا خسته شدم.خیلی لج بازی میکنی اصلا حرف گوش نمیکنی.روحیم واقعا بهم ریخته.کم اورم حسابی از صبح تا شب من ...
13 مهر 1396

آموزش شنا🏊

سلام عزیزم این روزها؛روزهای گرم تابستون و داریم میگذرونیم.تو هم که حسابی شیطونی میکنی و بعضی روزا واقعا کم میارم از اذیت کردن هات.تصمیم گرفتیم بزاریمت بری کلاس شنا تا هم وابستگیت به من یه مقدار کمتر بشه هم با بچه های دیگه دوست بشی و یکم رفتارت تغییر کنه.خلاصه رفتیم پرسیدیم و گفتن از یکشنبه بیاید اگه داخل آب رفت و نترسید اسمش و مینویسیم شب قبلش دل تو دلم نبود.اصلا شب نخوابیدم نگران بودم چی میشه و چی کار میکنی. بهمون گفته بودن خودت باید تنهایی بری داخل.منم میدونستم تنهایی نمیری و کلی دلواپس بودم خلاصه روز یکشنبه از راه رسید و رفتیم دیدم امروز و مخصوص خانواده ها گذاشتن تا بیان داخل و ببینن بچه هاشون تا چه اندازه شنا یاد گرفتن.منم خیلی خو...
28 مرداد 1396

اوشان🏕⛰

سلام عزیزترینم 23 تیر ماه رفتیم همگی اوشان خیلی بهت خوش گذشت ولی حسابی اذیت کردی ما رو اصلا حرف گوش نمیکنی انقدر بازی کردی که هلاک بودی یه لحظه وای نمی ایستی تا حداقل ازت عکس بندازم اینجا دیگه هوا خوب بود و رفتی واسه مسابقه طناب کشی کلی خندیدیم خودتم خیلی خوشت اومده بود با دایی تو مسابقه بودی اخرشم برنده شدید و همگی بستنی جاییزه گرفتید ️ اینجام با یکی از عروسک های نمایش کودک عکس انداختی هر کاری کردم نرفتی بالا هم خجالت میکشیدی هم از عروسک های کوچیک میترسیدی اینم یکی از عکسات که تو سالن نمایش بودیم و آکروبات باز و شو من آورده بودن کلی خوشت او...
26 تير 1396

خونه خاله☺️

سلام به پسر گلم دیروز رفتیم خونه خاله مهناز 4 تا بچه گربه خاله نگه میداشت تا دیدیشون کلی ذوق کردی حسابی تا شب باهاشون بازی کردی و هلاکشون کردی اینجا هم نینجا شدی با پوریا مشغول گربه بازی ...
12 تير 1396

عید فطر 96

سلام به پسر شیطون و بلا خودم عزیزم این هفته مسافرت بودیم.رفتیم دهات اونجا انقدر بازی کردی که نگو یعنی هر کاری و که نکرده بودی و اونجا انجام میدادی یا پیش گاو بودی. یا مشغول آب بازی تو رودخونه یا درحال گل بازی و گل پرت کردن که اعصابم و خورد میکردی و اصلا حرف گوش نمیدادی تو خونه هم همش با پسرا درگیر بودی.بیچاره امید و کلی اذیت کردیش و زدیش🤕🤕🤕🤕 یعنی یه دقیقه آرامش نداری. خلاصه بهت حسابی خوش گذشت امروز صبح با مامان جون اینا اومدیم تهران تا رسیدی اسکوتر تو برداشتی و کلی ذوق کردی بعدشم جاییزه های دیگه تو مامان جون بهت داد ️ کلی خوشحال شدی اینم چند تا از عکسای مسافرتت دوشیدن گاو و ه...
9 تير 1396

عید فطر 96،مسافرت 🚎🚙🚗

سلام به پسر شیطون و بلا خودم عزیزم این هفته مسافرت بودیم.رفتیم دهات اونجا انقدر بازی کردی که نگو یعنی هر کاری و که نکرده بودی و اونجا انجام میدادی یا پیش گاو بودی. یا مشغول آب بازی تو رودخونه یا درحال گل بازی و گل پرت کردن که اعصابم و خورد میکردی و اصلا حرف گوش نمیدادی تو خونه هم همش با پسرا درگیر بودی.بیچاره امید و کلی اذیت کردیش و زدیش🤕🤕🤕🤕 یعنی یه دقیقه آرامش نداری. خلاصه بهت حسابی خوش گذشت امروز صبح با مامان جون اینا اومدیم تهران تا رسیدی اسکوتر تو برداشتی و کلی ذوق کردی بعدشم جاییزه های دیگه تو مامان جون بهت داد ️ کلی خوشحال شدی اینم چند تا از عکسای مسافرتت در حا...
9 تير 1396

خرداد و تیر ماه 96.این روزها😎

سلام به پسر گلم این روزها ماه رمضونه و خیلی روزا سخت میگذره.حسابی هوا گرمه و ساعت افطار هم دیر وقت خلاصه همش خونه ایم و نمیشه بریم جایی هم بخاطر گرمی هوا هم بخاطر روزه بودن باباجون چند روز پیش زنگ زد و گفت میخوان واسه عید فطر بیان دهات.تو هم حسابی خوشحالی و داری لحظه شماری میکنی تا بریم اونجا و با گاو و گوسفند ها بازی کنی این چند روز بگذره و بریم بعد عکسای جدید تو میزارم.از اونجا هم با مامان جون اینا میریم تهران تا چند وقت بمونیم حسابی دلمون تنگ شده.تو هم هر روز یادشون میکنی و میگی بریم پیش مامان جون اینا. ️ الانم کنارم دراز کشیدی و مشغول کارتون دیدنی و هی هم من و خالی خالی میکنی از بس با خال صورتم ور رفتی که صورت همش درد میک...
31 خرداد 1396

فروردین تا خرداد 96😉

  عید دیدنی خونه مامانی با عمه رویا اینجا رفته بودی آرایشگاه و حسابی خوش تیپ کرده بودی ️ ️ از حموم اومده بودی گفتم یه عکسی بندازم از شیرینم یه روزم بردمت دکتر واسه چکاب کامل با بابا دوتایی رفتید آزمایش دادید اولش حسابی گریه کردی و حاظر نبودی سویشرت تو در بیاری.بعد وقتی دیدی اقای دکتر از بابا هم آزمایش میخواد بگیره کلی خندیدی اماده رفتن به عید دیدنی خونه پسرخاله بابا میخواستیم بریم با دستات داری قلب میفرستی عاشق خمیربازی هستی .چند روز پیش این حلزون قشنگ و خودت تنهایی درست کردی.عالیه پسرم اینجام پارک رفتیم و هی ژست میگرفتی واسه ...
23 خرداد 1396